اینجا یک وبلاگ سیاسی نیست

با سلام

قابل توجه دوستان محترم: اینجا یک وبلاگ سیاسی نیست  

پس با عرض معذرت نظرات سیاسی تایید نخواهند شد . دوستان محترم بهتر است بیش از این قدم رنجه نفرمایند و با نظرات و حرف های مستند و مستدل (!!!) خودشان بیش از این مارا به فیض نرسانند .

 اینجا وادی بی ریاو پاک ادبیات است . پس به ریای سیاست آلوده اش نکنید.  پست قبلی هم یک پست سیاسی نبود دردلی بود و دفاعی در مقابل دین و اعتقاد ...


بهار مبارک




بر ما سالی گذشت و بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی  ،
امید که آن کهنه رفته باشد به نکویی و این نو همی آید به شادی ...!

میلادت مبارک ای یگانه عشق هستی

سلام بر آسمان سبز گنبد تو ...
که عشق در آنجا رنگی دگر به خود میگیرد .
عشق در آنجا جاودانه میشود ....

محرم آمد و ماه عزا شد...

در عجبم از مردمی که زیر شلاق زور دیگران زندگی 

 می کنند و دم بر نمی آرند ولی بر حسینی گریه می کنند که آزاده زیست... 

(دکتر علی شریعتی) 

 

 

 

کارمان این نباشد که در این شب ها فقط بر این گریه کنیم که حسین را مظلومانه کشتند ... 

نه ... حسین به این امر افتخار می کند ....  

باید بر این گریه کنیم که دم از حسین می زنیم ولی رفتارمان مثل او نیست...

غزه غمی دیگر ...

این نوشته ی امروز من با زبان و دستم نوشته نشده . اگر حال و حوصله داری با دل بخوانی شروع کن و گرنه هیچ اصراری نیست... !

زندگی امروز من چیزی نیست که بتوانم بنویسمش . زندگی تمامی بشر های روی زمین دیگر اینطور نیست . دیگر نوشتنی نیست . اصلا باید چه نوشت ؟؟؟ ...  

زندگی یعنی همین حالا یا همین چند دقیقه پیش . درست همین چند دقیقه پیش که از راه رسیدم . مسیرم از یک جاده خاکی بود و صدای ناله ی خرده سنگها ی زیر پاهایم هنوز در گوشم است. و لباسم ! هنوز خاکی است . در راه که می آمدم یک ماشینن با آسودگی گذشت اما درونش غوغایی بود و صدای ضبط (درست یادم است) گوش فلک کر کن بود . زندگی چیزی غیر از اینها که نیست! هست ؟

 زندگی یعنی همین که تو با آرامش نشسته ای و دلنوشته ای می خوانی از اعماق این دل خسته و شکسته. زندگی یعنی یک لیوان چای داغ کنار خستگی یک روز ِتلخ. زندگی شاید هم کمی غم داشته باشد البته فقط کمی و فقط هم برای من و تو !

اما این زندگی من و توست!  و بزرگترین غم های زندگی ما خنده دار ترین موضوع برای خندیدن خداست.

و غم اصلا شاید برای تو یک واژه بیگانه باشد . پس خوشا به حالت ...

ولی غم هایی هم در دنیا هست که شاید اشک خدا از آنها در بیاد ولی سکوت میکند . چرا ؟  چرا سکوت می کند ؟

و من و تو تا به حال نه خواسته ایم و نه توانسته ایم که این غم را حس کنیم ... که اگر اینگونه می شد...

         امروز چند قدم آنطرف تر از اینجا دوباره یک نفر ، نه شاید هم چندین نفر با هم رفتند پیش خدا . و پدر و برادر قیدا جزو این چند نفر بودند ...

و قیدا زندگی اش حالا فقط این است ، که برای پدر وبرادر مویه کند و در دل هم  برای محمد ،  همان پسر همسایه شان که دل قیدا هر لحظه با دیدنش می لرزید و همان قهرمان رویا های او ... با همان اسب سپید همیشگی . و محمد حالا به همه ثابت کرد که واقعا قهرمان است  .  قیدا فقط یک نام است اما بسیار لطیف ، قیدا یعنی حرکت گل زیر نواش نسیم ... و این عمق کلمه ی  قیداست  .

ولی قیدا امروز یعنی  حرکت و فرار یگ گل از نوازش های موشک و گلوله ...

دیدی گلم  ؟ زندگی روی دیگر هم دارد و تو تابه حال آن روی زندگی را دیده ای ؟!!؟ همان زندگی ای که در جای دیگری ست !!

می پرسی کجا ؟؟؟ نگاهی به نقشه بینداز،  فقط دو سانت آنطرف تر ، در همان نوار باریک ....آری همانجا را میگویم . باور کن آنجا زندگی طور دیگریست ! آنجا همان غزه است که حتما نامش را شنیده ای ! ولی شاید فقط نامش را...             

غزه .....
 

  

 

و تو پیروزی غزه .... 

 

 

 

 

 

عید قربان مبارک

 

 

 

 به امید روزی که با اماممون جشن بگیریم...

میلاد

باز هم به یاد قیصر و این شعرش :

کوچه های خراسان تو را میشناسند ....

میلاد سراسر نور شمس الشموس  امام الرئوف علی ابن موسی الرضا (ع)

                                بر دلدادگان آن حضرت مبارکباد..

تسلیت...

رحلت  حضرت محمد (ص) پیامبر مهر و دوستی و عطوفت و امام حسن (ع)

سبط اکبر و کریم اهل بیت بر تمام مسلمانان جهان تسلیت باد .

جا داره که به تمام کسایی که قصد دارند پیامبر خوب ما رو خشن و جنگ طلب جلوه بدن بگم که ابر ها هرچه قدر هم که جلوی خورشید رو بگیرن خورشید باز هم نور وگرما شو به اهل زمین می رسونه .


صدای خدا

باید که محکم تر گفت مرگ بر ...


از خدا صدا نمی رسد :

ای ستاره ها که از جهان دور چشمتان به چشم بی فروغ ماست

نامی از زمین و از بشر شنیده اید؟

در میان آبی زلال آسمان

موج دود و خون و آتشی ندیده اید

 

این غبار محنتی که دردل فضاست

این دیار وحشتی که در فضا رهاست

این سرای ظلمتی که آشیان ماست

 در پی تباهی شماست

 

گوشتان اگر به ناله ی من آشناست

از سفینه ای که میرود به سوی ماه

از مسافری که می رسد ز گرد راه

از زمین فتنه گر حذر کنید

پای این بشر اگر به آسمان رسد

روزگارتان چو روزگار ما سیاست

 

ای ستاره ای که پیش دیده ی منی

باورت نمی شود که در زمین

هرکجا به هر که می رسی

خنجری میان مشت خود نهفته است

پشت هر شکوفه ی تبسمی

خار جانگزای حیله ای شکفته است

 

ای ستاره ما سلاممان بهانه است

عشقمان دروغ جاودانه است

در زمین زبان حق بریده اند

حق ما زبان تازیانه است

وانکه با تو صادقانه دردل کند

های های گریه ی شبانه است

 

ای ستاره، ای ستاره ی غریب

از بشر مگوی و از زمین مپرس

زیرنعره ی گلوله های آتشین

از صفای گونه های آتشین مپرس

زیر سیلی شکنجه های درد ناک

از زوال چهره های نازنین مپرس

پیش چشم کودکان بی پناه

از نگاه مادران شرمگین مپرس

 

ای ستاره ای ستاره ی غریب

ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم

پس چرا به داد ما نمیرسد ؟

 ماصدای گریمان به آسمان رسید 

از خدا چرا صدا نمیرسد؟


  (فریدون مشیری)