سیاه - سپید

سیاهی همیشه هم بد نیست ...!
من در لابه لای سیاهی این شبها
به این ترانه های سپید رسیده ام .
که «فردا» را
خیلی زودتر از آنکه خورشید طلوع کند
به اتاقم می آورند

بی تپش


غزل از رایحه ای سرد چنان سرشار است
چون تو ، کز سردی ایام چنان لبریزی !
و دلم از تپشی گرم چنان مانده تهی
چون همان جام تهی مانده ای از باده مست ...!

بهار مبارک




بر ما سالی گذشت و بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی  ،
امید که آن کهنه رفته باشد به نکویی و این نو همی آید به شادی ...!