خودخواهی شاعرانه

  دستم به پوچی لو میرود

وقتی نگاه تو

گره انگشتانم را برای پرواز باز می کند.


در تردید بال زدن و باله زدن

در هوای برکه های تو ام!

از آسمان که نمیشود گذشت

از زلال برکه هایت هم !


اصلا نه آب ، نه آبی 

بی شانه های تو

قرار این دل بی قرار ممکن نیست

گره می زنم دستم را به شانه های تو

عطر پیراهنت

جواب همه خود خواهی های شاعرانه من است!