خیلی دور نیست ...


از لبخند های ما جز چند تصویر محو

چه مانده بود بر قاب زنگار زده ی زندگی ؟


ما به تحمل بی رمقی هم مجبور بودیم

و به دفترهای شعرمان معتاد...


من هیچوقت از مرده نترسیدم

و زندگی می کنم با دیواری که سالهاست کفن به تن کرده و ایستاده!


اما دخترکان تازه از راه رسیده

رد پنجه های ما را از روی این کفن خواهند شست

و تو حوالی غوغای پاییزی کلاغان

دلت می گیرد ،‌ از نوستالوژی چای عصرانه ...


قبل از رفتن 

باید عذر خواهی کنم

از گلی که، قد تو هیچ وقت به بوی او نرسید ...


و برای پرنده هایی

که دانه های خشک چشم های تو

در گلوشان گیر کرده 

                         ـــ وبه روی خود هم نمی آورند ـــ

آب بگذارم ...


اشتباه نکن عزیز

این یک «خداحافظی» نیست 

فقط «سلامیست» که دیگر نخواهم داد ...


ما فرق زیادی نداشتیم

و نقاط اشتراکمان آنقدر زیاد بود

که شدیم دو قطب همنام آهنربا !!


اعتراف می کنم

من به تو محتاج ، نه...

به دفتر شعرم معتاد بودم .

نظرات 38 + ارسال نظر
سها تابان پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:15 ب.ظ http://www.sohataban.blogfa.com

سلام وسپاس بابت دعوتت
اولا خوش حالم که اینجام و شعر ها و مطالبت رو می خونم.
سوما من کوچیکتر از اونم که نقد بنویسیم فقط نظر میگذارم...
دوما: اولین بار به یلاگت میام نمی خوام جسارت کنم. اما دیدم تو نوشته هات خودت گفتی نقد و نظر رو دوست داری پس:

من با زبان و شعر شما آشنا نیستم پس می تونم فقط راجع همین شعر نظر بدم.
شعرت بندهای خوب زیاد داره اما چون منسجم نشده این به چشم نمیاد. هر پاراگرافی که خودت جدا کردی یه حرف داره که من نخ وصلشون رو پیدا نکردم.
در واقع اگه هر بنند رو جدا بخونی میشه یه طرح شعر و از طرفی اگه بعضی بندها حذف بشن اصلا اتفاقی نمی افته.
مثلا بندی که می گی ..اشتباه نکن عزیز...
خب مخاطب تا وان لحظه حس خداحافظی رو دریافت نکرده و بعد شما حرف می ذاری تو ذهنش. در صورتیکه باید بندهای قبلی زمینه رو برای این بند اماده می کردند و به اصطلاح ضربه می زدند.
و بند نتیجه گیری..ما فرق...هم همین طور. به تنهایی یک شعر اما نقش یک بند اساسی رو در شعر نداره.
بی تعارف بندهای درخشانی در کارت هست که نشون می ده ذهن خلاقی داری. فقط باید بیشتر رو فکر شعرت کار کنی . و همون چیزی رو بگی که تو ذهنت می گذره.

جسارتم رو ببخش.امیدوارم بهترین ها رو از شما بخونم.

ماندگار باشید

ممنون از حضورت سهای عزیز
بعضی چیز ها را فقط بعضی آدم ها درک می کنند .
بعضی کلمات فقط برای بعضی انسان ها مفهوم دارد ...

رفیق نیا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:41 ب.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

سلام
خواندم بازم می خوانم... نمی دانم چقدربایدبخوانم تاسیرشوم

همیشه فکر می کردم بوی گل شایدلیاقتم راندارد ولی به این فکرنمی کردم شاید قدمن به بوی گل نمی رسد
همیشه فکرمی کردم بایددرمقابل دیوارمرد ولی فکرنمی کردم برای گذشتن باید دیوارراکفن پوش کرد
همیشه فکرمی کردم خنده هایم دوست داشتنی ترین موجود زمینند که تو نمی شناسی اش ولی فهمیدم این خنده های منند که سوادندارند
همیشه فکر می کردم آرزوهایم خیلی بدبختندکه من نمی توانم خوشبختشان کنم ولی دانستم خودم بدبختم که آرزوهایم نیزبه خاطرمن بدبخت بزرگ شده اند...

رفیق نیا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

معذرت
باید یه چیزی می نوشتم وقتی می خوام چیزی بنویسم هیچ وقت فکرنمی کنم چی بایدبنویسم فقط می نویسم

لذت بردم متشکرم

رفیق نیا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:45 ب.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

راستی یادم رفت بگم آپ کردم

باسه شعرسپید تازه شدم
وشمارانیزبراین تازگی دعوت می کنم
تشریف فرماشوید
لحظه هایتان گوارا!

من قول غزلی رو بهت داده بودم ولی نتونستم بزنم یه شعرسپید تقدیم واژه های شاعرانه ات کردم

لحظه هایت روحانی!

محمد نادر پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 04:13 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام سکینه
چطوری؟
که استفاده از مطالب بدون ذکر منبع گناه داره هان!!!!؟؟؟
( شوخی )
از مطلب اخرت خوشم امد مرسی مرسی
عزیز یه سر هم به خانه ی دوستی من بزن
خانه ی دوستی مشتاقانه منتظر حضور گرم شماست
قربانت
محمد نادر

سها تابان پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 04:46 ب.ظ

سلامی دوباره

سارای عزیز اگه شعر واقعا دغدغه ات هست و اگر مثل من دنبال ماندگاری هستی...باید بتونی حرفت رو طوری بزنی که خیلی ها باهاش ارتباط برقرار کنن. واقعیت اینه که تم های دنیا انگشت شمارند و دغدغه ای بشر شبیه هم.
اما اگه شخصی می نویسی که هیچ. اونقت کشف های زیبات در حد یک بند می مونه و برای همون یک نفر...
و انوقت بگو من مخاطب چرا باید نظر بدم؟ خب میام می گم خوب بود و خداحافظ.
باز هم میگم اگه شعر دغدغه ات هست باید طوری قلم رو بجوی که درد تمام واژه ها رو به من هم منتقل کنی.

و شک ندارم حالا که بلاگ زدی یعنی دغدغه رو داری. والا برای همون بعضی ها شعرت رو ایمیل می کردی ..ها؟

خودت باش اما شعر هم بمون!

اگه خواستی خصوصی فرض کن این پیام رو.

ماندگار باشی

داود مرادی پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 06:13 ب.ظ http://http:://sokouteshenidani.blogfa.com/

درود بر سارای مهربان
ممنون از حضور و دعوتت
خواندمت
باید بگویم با دیگر کارهات فرق بزرگی داشت
پیشرفت محسوس و محسوستر بود
بندهایی داشت که واقعن شعر بود و من لذت بردم
مثل:
من هیچوقت از مرده نترسیدم

و زندگی می کنم با دیواری که سالهاست کفن به تن کرده و ایستاده

یا :
از گلی که، قد تو هیچ وقت به بوی او نرسید

و :
اشتباه نکن عزیز

این یک «خداحافظی» نیست

فقط «سلامیست» که دیگر نخواهم داد

که این بند را اگر پایان بندی کارت قرار می دادی به نظر من شعر در ذهن ماندگارتر می شد
اما جسارتن فکری به حال " نوستالوژی" بکنید
احساس می کنم در بافت شعر خوب ننشسته و به چشم می زند
گستاخی مرا ببخش
در کل لذت بردم
آفرین
درود و بدرود دوست خوب من.

سینا علی محمدی پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.parehkhat.blogfa.com

سلام .... زبان خوبی دارید اما اطناب و سطرهای موازی آسیب جدی برای شعر شما است

سی ما پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 07:50 ب.ظ http://30manozari.blogfa.com

دیوانه کننده بود

نامحرمانه پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 09:19 ب.ظ http://namahramaneh.blogfa.com

سلام سارای گلم
ممنون از اینکه به نامحرمانه سر میزنید
نوشته های شما بسیار زیباست
خصوصا:
باید عذر خواهی کنم

از گلی که، قد تو هیچ وقت به بوی او نرسید ...
و:اشتباه نکن عزیز

این یک «خداحافظی» نیست

فقط «سلامیست» که دیگر نخواهم داد
و باید بگم
منم درد واژه ها را شنیده ام
باز هم ازت ممنونم




احسان محمدی(رفیق) پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 10:09 ب.ظ http://rafighebivafa.blogfa.com

ما به تحمل بی رمقی هم مجبور بودیم
سلام
تنها شعری رو که بعد از چند وقت پریشونی تونست آرومم کنه رو خوندم
دیگه نمی تونم چیزی بگم
باور کن گریم گرفته
ممنون

رضا شیبانی پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.rezasheibani.parsiblog.com/

سلام
شعر ی بود با پارا گراف های بسیار زیبا و وزین که متاسفانه در ارتباط باهم برای تشکیل یک ساختار واحد از نظر تناسب و ارتباط معنوی کم می آوردند.
چند شعر اخیر شما رو دقیق خونده ام.متوجه شدم که خیلی با استعداد هستید و نقاط قوت فوق العاده ای دارید.اما به گمانم باید از ویروس این شاعر های به اصطلاح مدرن که تو یه شعر از این شاخه به اون شاخه می پرند و تمام اجزا و عناصر هستی رو می پاشند توی متن شعر پرهیز کنید.تک تک کلمات و جملات و تصاویر باید در یک سیر منطقی و متناسب باهم باشند.به گمانم اگه سپید های مفتون امینی رو بخونید این نظم و تناسبی رو که می گم می بینید.این یه پیشنهاده که فکر کنم به امتحانش بیرزه.
جسارت بود ببخشید .اما چون واقعا در شعر هاتون نکته های تحسین برانگیزی دیدم تشویق شدم به نقد و حیف دیدم که ننویسم.

سایه پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 11:28 ب.ظ http://gom-shodeam.persianblog.ir/

خوب بود.اما شعر قبلی رو بیشتر دوست داشتم.

وحید پورزارع پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 11:55 ب.ظ http://zhitons.blogfa.com

سلام عزیزم مرسی از دعوتت

اشتباه نکن عزیز
این یک «خداحافظی» نیست
فقط «سلامیست» که دیگر نخواهم داد ...

لذت بردم

زهرا جمعه 11 تیر 1389 ساعت 01:07 ق.ظ http://tiristan.blogfa.com

سلام عزیزم.واقعا زیبا بود.اشک تو چشمام جمع شد .خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.

تلخوووون جمعه 11 تیر 1389 ساعت 01:08 ق.ظ http://lost-one97.mihanblog.com

سلام
سارای خوبم
نقاط قوت ... بهره بردن از عبارات شاعرانه و پرداختن به یک احساس ...مثل
این یک «خداحافظی» نیست

فقط «سلامیست» که دیگر نخواهم داد ...

گلی که، قد تو هیچ وقت به بوی او نرسید ...
...
نکاتی که باید توجه کنی :
پرداختن بیش از اندازه به گونه ای که خواننده ...مبتدی و نا اشنا با شعر تلقی می شود
عزیزم ...کمی از حروف اضافه ...جملات و مفاهیم تکراری ...
کم کن و بر شاعرانگی و ایجاز بیفزا ...
مثل
باید عذر خواهی کنم
و به دفترهای شعرمان معتاد...
...
این کارتان پتانسیل تبدیل به یک شعر فوق العاده را دارد
توصیه میکنم در فواصل زمانی متفاوت که شور شعری فرو نشسته...باز خوانی کنید ...و ان وقت می توانید مثل یک منتقد بی طرف تغییرات لازم را اعمال کنید ...
از شعرت لذت بردم ...
بنویس ...با کشفیات تازه
منتظرم
راستی اون نظر شعر قبلیتم من بودم
نمیدونم مشخصاتمو نوشته بودم یا نه
موفق باشی عزیزم

تلخوووون جمعه 11 تیر 1389 ساعت 01:27 ق.ظ http://lost-one97.mihanblog.com

راستی
گله واسه چی سارا جان ؟!!
...
(ایکون معصومیت )

نسرین تهرانی جمعه 11 تیر 1389 ساعت 03:46 ق.ظ http://www.nasrin-hayaee.blogfa.com

سلام
بسیار اتفاقی با دنیای شگرف و ناب کلمه هاتان آشنا شدم و البته چه خوشحالم و شکرگزار... سپاس که این همه زیبا می نویسید

farshid جمعه 11 تیر 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://afkari.persianblog.ir/

سلام
شعر زیبایی بود ابتدا و انتهای شعر به نوعی با هم مرتبطند اما نکته های مختلف در پیکره ی اثر از نظر خیلی ها شعر رو از انسجام دور کرده البته احساس در واژه های و تصاویر شعر جریان داره و ایده های خوبی رو میشه دید پیروز باشی

عاطفه صرفه جو جمعه 11 تیر 1389 ساعت 01:10 ب.ظ http://www.atefesarfeju.blogfa.com

سلام

شعر های زیبایی می سرایید. ( رعد و برق) را خیلی دروست داشتم و لذت بردم از خواندنش.

فرزاد رنود جمعه 11 تیر 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.armud.blogfa.com

سلام
شعر یه طوری شروع شده بود که فک کردم با یه کار کلاسیک روبرو هستم
در اواسط کار هم شعر وزنشو حفظ کرده و شباهت زیادی به شعر نو پیدا کرده بود
و در انتها هم....
خواندم ولی در کل هیچ شباهتی به کارهای پیشینتون نداشت
بازم تشکر به خاطر دعوتت

محسن شاهسواران جمعه 11 تیر 1389 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.mohsenshahsavaran.blogfa.com/

سلام
من هیچوقت از مرده نترسیدم
و زندگی می کنم با دیواری که سالهاست کفن به تن کرده و ایستاده!
زیبا بود و لذت بخش
با"درد دل یک کارمند" بروزم و منتظر

شیشو شنبه 12 تیر 1389 ساعت 02:55 ق.ظ http://shishu.persianblog.ir


.
.
.
خوب به نظرم این شعر خیلی خوب بود و چند جمله ی بسیار عالی داشت!
.
به نظر میرسه تصویریست که تداعی کننده لحظه ی پایان یه عشقه!
عشقی که به واسطه ی دخترکان تازه از راه رسیده بوی خیانت میده!
و همچنین به نظر می رسه که در شعر واژگان نمادینی استفاده شده که عمومیتی ندارن و فقط مخاطب خاص متوجه اش میشه!!
.
در کل خیلی لذت بردم! مخصوصا از این یک خداحافظی نیست . . .
.
ممنون

.
.
.

اسحق فتحی شنبه 12 تیر 1389 ساعت 09:23 ق.ظ http://dani7kel.persianblog.ir

درود فضای شاعرانه خوبی ایجاد کرده اید با این سروده آفرین -زنده باشید

سولماز حسن زاده شنبه 12 تیر 1389 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.furughkamyar.blogfa.com

سلام
ممنون که دعوت کردی
برمیگردم

بانوی تنهایی یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.darknesswithin.parsiblog.com

اشتباه نکن عزیز

این یک «خداحافظی» نیست

فقط «سلامیست» که دیگر نخواهم داد ...


بی تعرف زیبا و دلنشین بود

ع.کرمانی دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 11:29 ق.ظ

سلام
شعر نسبتا خوبی بود
سر این دو راهی حرفی نمی زنم تا خودتون مسیرتون رو انتخاب کنید.
شما راه افتادید به عبور از فراز و نشیب هزار توی شعر
براتون آرزوی موفقیت می کنم

موفق باشید

میترا دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.mitrashokri.blogfa.com

سلام. چقدر نزدیکه این نوشته هات به من دختر چقدر نزدیکه!

سایه دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 03:05 ب.ظ http://gom-shodeam.persianblog.ir/

به روزم و منتظر قدم هایت...

وحید پورزارع دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 03:53 ب.ظ http://zhitons.blogfa.com

از بچه های به دنیا نیامده
اعتراف نگیر که پدر را بیشتر دوست می دارند
یا مادری که با موجودی
منقرض شده خوابید !

سلام
دعوتید به : صبحانه . ظهرانه . شام

سی ما سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 02:07 ب.ظ http://30manozari.blogfa.com

غزلی دیگر ...
منتظرم

غزال مرادی سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 02:23 ب.ظ

سلام
با پرندههای میدان مولوی به روزم
نقدتان را سپاس

شعرت را خواندم پیشرفت خوبی داشتی وزیبا بود

داود مرادی چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 07:50 ب.ظ http://http://sokouteshenidani.blogfa.com/

درود برسارای عزیز
با شعری به روزم
و مشتاقانه منتظر
با احترام دعوتید
درود و بدرود.

HIBERNAL چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 08:35 ب.ظ http://WWW.191919.MIHANBLOG.COM

دعوتی به یک جرعه ............

خدایم نگهدارت.............................

رفیق نیا جمعه 18 تیر 1389 ساعت 06:25 ب.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

8888___88888888___8888_
___888888_8888888888_888888___
___888888888888888888888888___
___888888888888888888888888__
____8888888888888888888888__
_____88888888888888888888__
_______8888888888888888___
_________888888888888____
______________**___________
____####______**______####_
___#######____**____#######
____#######___**___#######_
______######__**__######__
*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•. .•*.*•
عیدبرهمه دوستان به خصوص شما مهربان مبارک باد!

سها تابان یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 12:16 ب.ظ http://www.sohataban.blogfa.com

سلام

من اومدم اما هرچی نظر گذاشتم نیومد. نوشته بودم شعر قبلی ت رو خیلی دوست داشتم و به نظرم از این یکی قوی تر اومد.
و اینکه زیاد اهل حرافی نیستم مگه بدونم چیزی خراب می شه یا درست!!!

تعطیلات خوش بگذره و
ماندگار باشی

یواش یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 06:43 ب.ظ http://yavash.persianblog.ir

سلام سارا
من این شعرتو همون موقعی که دعوتم کردی خوندم - نمی دونم چرا نظر ندادم - به هر حال شرمنده ام عزیز
از شعرت لذت بردم مثل همیشه - خودت میدونی برای من فقط احساسی که از خوندن شعر به درونم میریزه اهمیت داره با فنون و تکنیکها بیگانه ام
تنها موردی که باعث حسرتم شد این بود که بند
...اشتباه نکن عزیز
رو چرا در انتهای سروده ت نیاوردی ؟!
ضمنا زیباترین بند هم همون بند اشتباه نکن عزیز بود
همچنان از خوندنت لذت میبرم و بی وفا هم ...؟!

ساجد چهارشنبه 13 مرداد 1389 ساعت 09:46 ق.ظ

این یکی خیلی خوب بود!ازدیواری که مرده وکفن پوش شده خیلی خوشم اومد!وقسمت آخرکه درشت تر نوشتی!!
عالی بود سکینه!

ممنون ساجده عزیز
همکلاسی روزهای دور ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد