خسته نباشید دوستای خوبم ..
قسمت هایی از بعضی شعر های شاملو رو براتون میذارم
امیدوارم خوشتون بیاد..
نخست دیر زمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون من همه چیزیِ به هیات او در آمده بود
آن زمان دانستم که مرا دیگر از او گریز نیست ...!
**********************************
میان آفتاب هایِ همیشه
زیبایی ِ تو
لنگریست_
نگاهت
شکست ِ ستمگریست_
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگری ست_
*******************************
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان ِسکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه ئی بیهوده می خوانید .
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی است.
چرا که عشق خود ، فرداست
خود ، همیشه است
بیشترین عشق جهان را به سوی تو می آورم
از معبرِ فریاد ها و حماسه ها
چرا که هیچ چیز در کنارِ من
از تو عظیم تر نبوده است
که قلبت
چون پروانه ئی
ظریف و کوچک و عاشق است ... !
*********************************
مرا تو بی سببی نیستی
براستی صلت کدام قصیده ای ای غزل ؟
ستاره بارانِ جواب ِکدام سلامی به آفتاب
از دریچه ای تاریک ؟
کلام از نگاه تو شکل می بندد
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی !
احمد شاملو
در سایت نخستین جشنواره وبلاگ نویسی سال نوآوری و شکوفایی منتظر حضور سبز شما هستیم .
به نفرات برتر جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد .
سلام
منم از شعرای شاملو خوشم میاد
عجیبترین احساسات رو با اشعارش میشه تجربه کرد
منتظر شعراتم هستیم سارا جان
فعلا خداحافظ
موفق باشی