برای نوشته هایم

 واژه روی واژه

 دل روی دل 

بهانه های شادی و غم در هم ...

روزهای زیادی دیده اند

این سطر های خیس ...

این شعر های تر !




می نویسم یعنی بهانه ای هست .

برای غم ، شادی ، زندگی باید نوشت

تا زود بگذرند از سر ثانیه هایی که حبسمان کرده اند در این زندان زمان.


از تو از او ، ازمردم باید نوشت تا نوشته هایت مرهمی باشد بر زخم هایی که میزنندو میروند...

و یا خطی باشد بر خاطراتشان ، بر جای خالیشان ...


چهار سال و 4 روز می گذرد از عمر کودکم!! مادریم سخت تر شده و کودکم این روزها سرکش تر ...



نظرات 24 + ارسال نظر
احسان محمدی جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 02:30 ب.ظ http://rafighebivafa.blogfa.com

با همین بهانه ها می‌آییم و میمانیم و میرویم
بهانه میکنم که نباشی زندگی ندارم

بهنام صداقت جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 02:36 ب.ظ http://ghoghnus.blogfa.com

سلام
زیبا بود.این روزا سخته نوشتن و سرودن.تبریک میگم که هنوز حوصله ای برات مونده.برقرار باشی.

یوتاب جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 03:50 ب.ظ http://ZAMHARIR-R.BLOGFA.COM

سلام عزیزم

حس نوشتتو دوست داشتم !

همیشه با احساس بمانی

بهنازجعفری جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.mita2.blogfa.com

سلام سارای عزیز ممنون از حضورسبز ودعوتت شرمنده دیر اومدم


وب پرباری داری خواندم و لذت بردم دوباره خواهم خواند

سبز ونویسا باشی مهربان

دعوتی به دوبیتی

نیلوفر مسیح جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 04:59 ب.ظ http://www.oryanist blogfa .com

سلام



یا غلی



دعوتید به خوانش چند اثر در مکتب ادبی اصالت کلمه.



برقرار باشید...

م.نهانی جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 05:21 ب.ظ http://www.bighazaloghafie.blogfa.com

باران میان واژه های شعر...

سعیده جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 05:57 ب.ظ http://s73.blogsky.com

میلاد فرزند قلمت پرنور
چه دنیای ... ست این مجازستان
سه نقطه اش برگردن خودت بانو
_______________
نیامدن هایم را ببخشایید این روزها بدجور درس و کتاب درگیرم کرده

سیده عذرا روحانی جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 06:12 ب.ظ http://mahoor7.blogfa.com

زیباست وقتی بی بهانه از این بهانه ها می نویسیم.....

حمدالله لطفی جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 08:32 ب.ظ http://shabanehaye-bito.blogfa.com

سلام
ممنونم از دعوتتان
خواندمتان
زنده باد







.

نغمه شنبه 22 بهمن 1390 ساعت 12:56 ب.ظ http://roshana90.blogfa.com

انتهای قلم را می جوم

واژه ها درد می کشند

شعر زاده می شود...

سلام قلم جویده!!!

تولد شعرهات مبارک!

(اما یک چیزی تو پرانتز بگم! ای کاش تو شعر زیبای بالا به جای "واژه ها" کلمه ی دیگه ای می نوشتی... این کارت رو خیلی دوست دارم واقعاً زیباست اما هر وقت می خونم با واژه ها درگیر میشم!! نمی فهمم چرا واژه ها درد می کشند؟!! راستی این شعر از خودته دیگه؟؟!!!)

سلام عزیزم
آره این شعر از خودمه
این درد درد منفی ای نیست ... درد زا ده شدن درد به وجود اومدن ...

واژه های ما باید درد بکشند تا شعر بشوند ...

شمیم عزیزی یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 05:38 ب.ظ http://3tareyemashreghi.blogfa.com

درود سارای عزیزم
عذر بابت تاخیر
کار دلنشین و زیبایی خواندم
دست مریزاد بر سیال احساست

رفیق نیا یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

شاعر همیشه شاعره و شاعر خواهد موند چه برای فرزندان خود مادری کنه وچه به مادرش فرزندی...مگه غیرازاینه که هرشعر شاعر فرزند اوست ...بازم مثل قبلی ها برامون از اون شعرایی که پر ازخلاقیت و احساس بود بگو(البته هنوز هم شعرات خوبن ولی اون شعرای قبلی یه چیز دیگه این)جسارتم رو ببخش تغییر به جهت پیشرفت ملزومات حرکت هنری ست من هم با دو تغییر به روز شدم قدم رنجه فرمائید...

آمین دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 01:04 ب.ظ http://ammineman.blogfa.com

جالب است... کودک ات با کودک من در یک ماه زاده شده اند!...
چه تفاهم زیبایی...

نغمه چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 10:18 ق.ظ http://Roshana90.blogfa.com

نه سارا جان! منظورم این نبود که واژه ها چرا درد می کشند؟! این که همه ی قشنگی کاره... منظورم اینه که چرا واژه ها؟ ببین من این طور فکر میکنم که واژه ها خودشون جزئی از شعری هستند که متولد میشه... مثل اعضای یک کودک که متولد میشه... اینجا مثلاً باید ذهن شاعر درد بکشه برای زاده شدن شعر...

ما یادمون نمی مونه که مثل مادرمون وقت زاده شدن درد کشیدیم ...! کشیدیم
فقط این روزها در برابر این همه درد اون درد ناچیز شده !!

علی اکبر لطفی پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 07:07 ب.ظ http://www.lotfi61;persianblog.ir

سلام ودرود
پست جالبی بود
خواندم و استفاده کردم
از دعوت شما ممنون
وشرمنده از دیر آمدنم
در پناه حق[گل]

نغمه پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 09:55 ب.ظ http://roshana90.blogfa.com

درود شاعر!
حدس میزدم چنین پاسخ کوبنده ای بدی! بله ما هم درد کشیدیم و به دنیا اومدیم...
و اما به یک غزل دعوتی دوست دارم نظر واقعیت رو بدونم منتظرت هستم ... نقد کن... مرسی

مینا نمازی شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 11:51 ق.ظ http://tasnif.mihanblog.com

باورت داشتم از روز نخست،
آمدی تا باشی،
و پر از شعر،
پر از همهمه بودی،
اما،
هیچ حرفی نزدی،
پر از گفتن دلدادگیت،
پراز زمزمۀ عشق به دریاشدنت،
باز حرفی نزدی،
و فقط خندیدی،
خوب من،
میفهمم
از دو چشمت همۀ حرف تو را،
بی کلام اینجا باش.
آخر اینجا بودن،
نیست محتاج صدا.
بودنت با دل من،
بی صدا هم زیباست


سلام دوست خوبم
ببخش که دیر رسیدم
از پستت لذت بردم

شعر پست قبلی هم فوق العاده زیبا بود...

پس از مدت ها با شعری به روزم...

مضراب غزل یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 03:44 ب.ظ http://http://mezrabghazal.blogfa.com/

خیلی زیبا بود
حبس شده ایم در زندان زمان

علی اکبر لطفی یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 11:44 ب.ظ http://www.lotfi61;persianblog.ir

سلام ودود
با دو غزل بروزم و منتظر نظرات دوستان
در پناه حق

رضا یوسف زاده تهرانی سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 11:35 ق.ظ http://rezatehranii5.blogfa.com

سلام.به خوانش شعر دعوتید

نرگس معرف دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://tanha-65.blogfa.com

سلام
با یک غزل بروزم و منتظر خوانش ونقد شما

سیمین جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 11:17 ب.ظ http://nazesimin.blogfa.com

به قول شاعری بیا و لطف کن
میان این همه محال "ممکن" شو!

[ بدون نام ] جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 11:19 ب.ظ

لحظه ای را بشنویم
گفتن کافیست
دیگران هم حرف دارند
حرف او را بشنو شاید حرف او جواب سوالت باشد
راستی اینی که من نوشتم شعر نبود
دو کلام حرف حساب بود
هزار رحمت به روح حافظ و فردوسی و مولوی و سعدی ها .....

کامران شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 12:22 ب.ظ

همه با هر حسی که دارند می خواهند از مردم بگویند و هیچوقت وقت من نه خواندم نه دیدم.شاید خود ما خودمان را محصور شده در زندان زمان می بینیم .اگر سرمان را از لاک تنهایی و خود بینی بیرون اوریم عظمت دنیا وبزرگی دردهای مردممان را خواهیم دید و شاید انوقت حرفهایی برای گفتن داشته باشیم با همین کلمات ساده
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد