گم شده ام در زمستانی بی نشانه

 

کجای زمستان جا گذاشتی مرا

که هر چه پارو میکشم

سقف خانه ام را پیدا نمیکنم؟


آسمان و زمین لحاف سفید انداخته اند روی هم

تا اشاره ی نشانه ها را بخوابانند!

اما من

هنوز جوجه های روی دودکش اتاقم را میشناسم

حتی اگر تو

به ماده کلاغ های مشکوک شلیک کنی!

نظرات 38 + ارسال نظر
محمدعلی حسنلو جمعه 2 مهر 1389 ساعت 01:36 ب.ظ http://poem-m.blogfa.com

سلام سارا .
این شعر هم در ادامه سایر شعرهای شما خوب بود و لذت بردم از خواندنش . ممنون از دعوتت

برزگر جمعه 2 مهر 1389 ساعت 02:51 ب.ظ http://tasepede.blogfa.com

سلام سارا جان
ممنون از حضورت
شعر خوبی بود
شروع محکمی داشت

در ادامه ارتباط عمودی حس می شود با ایهام زیاد

در هر صورت من لذت بردم
موفق باشید

رفیق نیا جمعه 2 مهر 1389 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

سلام

کجای زمستان جا گذاشتی مرا

که هر چه پارو میکشم

سقف خانه ام را پیدا نمیکنم؟

عالی بود
لحظه هایت اناری!

رفیق نیا جمعه 2 مهر 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

همان ابتدای زمستان
تو بودی و کبوتر و پرواز!
تو بودی و پرهای فلسفه!
درست آن لحظه که جوجه کبوترها می خواستند پرواز بیاموزند
کبوترت تیرخورد
پروازت شکست
و زمستان سفره اش را پهن کرد.
حالا تو مانده ای و استدلالی ناپیدا!
همان ابتدای زمستان
از شورش پرهای جوجه ها مشخص بود
که تو در ابتدای بهار
باعشق ازدواج خواهی کرد.

نامحرمانه جمعه 2 مهر 1389 ساعت 05:41 ب.ظ http://namahramaneh.blogfa.com

جایی که ما را جا گذاشتند
روی برف ها نبود
در همان گلوله ایی بود که شلیک شد

یواش جمعه 2 مهر 1389 ساعت 07:03 ب.ظ http://yavash.persianblog.ir

سلام سارای عزیز ! از روزی که من وبلاگم رو باز کردم با تو دوست بودم و تموم کاراتو با دعوت بی دعوت خوندم گاهی کامنت گذاشتم و گاهی هم از زاویه ی شاعرانگی حرفه ای و ساختارهای ادبی و تکنیک ها اونقدر قوی و برجسته بودی که من اصلا نه شعرت رو فهمیدم نه خودتو ... اعتراف هم میکنم که تو یکی از این موارد کامنت عالی بود دست مریزاد ...نمی دونم شبیه همین ها گذاشتم و سه چهار روزی دردم گرفته بود و ول نمی کرد ...دروغ چرا ...اگه تو شعری از شعرات دیدی من و صدا کردی و کامنت ندارم بدون کلاس کارت خیلی بالاست ...
مختصر و مفید بگم سارا ی عزیزم :
قدم زدن یک عمل مفرحانه و یه وقت گذرونیه و در قدم زدن واحد عددی وجود نداره ...بی معنیه عزیز دلم ...واحد شناسایی قدم زدن اجزای زمانه ... ساعتها قدم میزدند ... بعد از مدتی قدم زدن ... لحظه هایی را که در قدم زدنشان به زیر چکمه های خونریزشان می کشتند لحظه های من و تو بود ...ببین سارای عزیز توی این موارد شما میتونید قدم رو جمع ببندید یا خیر ؟ این میزان شماست همون ترازویی که خرابه ... اگر تو جمله ای قدم جمع بسته بشه حتما قابل شمارشه ...امید وارم اگر اشتباه هم فکر میکنم منظورم رسونده باشم ...

بی تعارف
بعد از 3 بار خوندن دقیق این کامنت بیشتر از 20 درصد نفهمیدم!!

محسن جمعه 2 مهر 1389 ساعت 11:33 ب.ظ http://mohsenshahsavaran.blogfa.com

سلام دوست خوبم
ممنون که قبول دعوت کردید و بذل لطف.
شعرتون فوق العاده بود.مخصوصا قسمت اولش که برای من اعجاب آور بود. بی تعارف لذت بردم.

یواش شنبه 3 مهر 1389 ساعت 12:46 ق.ظ http://yavash.persianblog.ir

سلام سارا
...
کجای زمستانم گذاشتی
هر چه پارو می کشم
سقف خانه را نمی یابم ؟!
...
زیبا بود سارا ...یواش یواش دیگه باید عاشق بشی ! ( شوخی )
متولد بهمن ماهی ؟

من سالهاست که عاشقم!!
عاشق بهاری که مرا مهمان خود کرد!

رفیق نیا شنبه 3 مهر 1389 ساعت 07:59 ق.ظ http://www.rafighnia.blogfa.com

سلام
همه هستیم،شما هم باشید
برای سه قلم فرسوده
چون همدیگررادوست داریم همدیگر نقدخواهیم کرد!
لحظه هایتان عسلی!

زهرا شنبه 3 مهر 1389 ساعت 11:40 ق.ظ http://tiristan.blogfa.com

سلام سارا جان

زیبا بود مخصوصا کجای زمستان جا گذاشتی مرا

موق باشی عزیزم

مهسا زهیری شنبه 3 مهر 1389 ساعت 06:17 ب.ظ http://wildmaneater.blogfa.com

سلام عزیز
خوبی؟
شعرت رو خوندم کار خوبی بود
اما روی بعضی انتخاب ها بیشتر دقت کن
مثلا
ترکیب " اشاره ی نشانه "
یا ماده کلاغ
در کل لذت بردم
ممنون

[ بدون نام ] شنبه 3 مهر 1389 ساعت 09:44 ب.ظ

سلام سارای عزیز
ممنون از حضورت
خواندمت زیبا بود ولی من صمیمیت شعر قبلیت رو بیشتر دوست می دارم
پایان خوبی داشت
شاد باشی و تندرست دوست خوبم.

ع.کرمانی یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 09:16 ق.ظ http://khenj.mihanblog.com

سلام خانم سارا

شعر نسبتا خوبی بود

نظر من اینه که شعر علاوه بر اینکه دارای یک ژرف ساخته که از لحاظ معنایی ساختارمندش میکنه از لحاظ رو ساخت هم باید از یک منطق شعری برخوردار باشه
حتی خود بی منطقی هم یک منطقه به شرط اینکه خودش رو نشون بده

بگذریم

۱- اینجای کار خارج میزنه:
آسمان و زمین لحاف سفید انداخته اند روی هم

۲- اشاره ی نشانه ها شاید حشو باشه
چون معمولا نشانه خودش یک نوع اشاره است
و اگه برای تاکید اشاره کردن آوردید خوب جا نیافتاده

۳- شاید به دلیل وجود کلمه جوجه ها در آخر شعر ماده کلاغ رو آوردید که گستره ی معنایی آخر شعر رو محدود می کنه
ماده رو بردارید اجازه تاویل های بیشتری رو به مخاطب می دید

جسارتمو ببخشید
این نظر شخصی یه آماتور بود

در کل زیبا بود
موفق باشید


سلام
ممنون از وقت و نظرت جناب کرمانی

برای قسمت اولی که نوشتید خارج میزنه :
سوال اینکه چرا خارج میزنه ؟؟؟ این قسمت مرتبط ترین بخش کار به فضای زمستانی شعره.
منظور از لحاف سفید برفه و اینکه اگر گفتم اسمون و زمین اینو روی هم انداختن برای اینه که در هوای برفی زمستان اگر به دور دست نگاه کنیم اسمان و زمین رو از هم جدا نمی بینیم و با یک سفیدی یکدست روبه روییم.
و این برف هر نشانه ای رو می پوشوه تا هیچ اشاره ای از جانب اونها نشه.

با زهم از لطف و وقت و نظر و دقتتون ممنون.

اسحق فتحی یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 12:11 ب.ظ http://dani7kel.persianblog.ir

درود بر شما
تصویر سازی ساده و زیباست اما بنظر میرسد فقط یک بیان شاعرانه از یک تصویر است گمان میکنم میتوانستید با پرداختن به جزئیات بیشتری از احساس شاعرانه خود خواننده را بیشتر در احساسات خود شریک کنید.برقرار باشید

محسن پوراسماعیل یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.ayaye.blogfa.com

درود
با دو شعر شهریوری به روزم سارا جان
چشم انتظار
بدرود

امیر یزدانی یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 04:52 ب.ظ http://yazdaniamir.blogfa.com

با سلام سارای گرامی
شعر خوبی ازتون خوندم دوستان گفتند اول شعر قوی و خوب شروع شده ولی من از نظر معناییی کمی مشکل دارم و البته میتونید بگید خب این مشکل شماست ولی به هر جهت عرض میکنم

کجای زمستان جا گذاشتی مرا

که هر چه پارو میکشم

سقف خانه ام را پیدا نمیکنم؟

خب به نظر حقیر زمستان رو نمیشه پارو کرد درسته زمستون با برف مقارن هست ولی فکر کنم از نظر معنایی کمی دور از ذهن باشه
و اینکه سقف معمولن به لایه درونی پوشش خانه گفته میشه و برف هم روی بام باریده میشود
و در سطر بعدی رو بنده به این شکل میخونم
آسمان و زمین لحاف سفید انداخته اند روی اشاره ها نا نشانه ها را بخوابانند
سطرهای پایانی زیبا بود
از زیاده گویی و جسارتم پوزش میطلبم
یه امید موفقیت شاد باشید به مهر

رضا شیبانی یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 07:30 ب.ظ http://www.rezasheibani.parsiblog.com/

سلام
شعرتون ۳ بند داره .احساس می کنم بند اول با بند سوم در تضاده.

یواش یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 09:44 ب.ظ http://yavash.persianblog.ir

سلام سارا
...
اینجا قضاوت ارزش است
لطفا قضاوت کنید !

قربان بهاری دوشنبه 5 مهر 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://ghorban-bahary.persianblog.ir


سلام
با نیمه پر لیوان به روزم
منتظر نظر شما

علی اکبر لطفی دوشنبه 5 مهر 1389 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.lotfi61.persianblog.ir

سلام ودرود
جالب بود و قابل تامل
خواندم ولذت بردم
شما را به خواندن سه غزل و یک رباعی دعوت می کنم

در پناه حق

شرح تنهایی دل دوشنبه 5 مهر 1389 ساعت 09:20 ب.ظ http://www.ashkghazal.blogfa.com

مهسا زهیری سه‌شنبه 6 مهر 1389 ساعت 11:56 ق.ظ http://wildmaneater.blogfa.com

سلام
دوست من
--
اینجا به روز شده
با
جغد هایی که حق ندارند گریه کنند
با
یک عاشقانه بعد از مدت ها
با
شعری برای ادای دین به جنگ
با
چند لینک مفید
با
5 تا قلب
با
یک عکس
با
یک ضرب المثل
با
V
--
نترسید اصلا طولانی نیست
خوشحال می شم سر بزنید
--

با
سپاس
مهسا زهیری

سایه سه‌شنبه 6 مهر 1389 ساعت 06:33 ب.ظ http://gom-shodeam.persianblog.ir

بسیار زیبا بود.منم به روزم...

سی ما سه‌شنبه 6 مهر 1389 ساعت 09:32 ب.ظ http://30manozari.blogfa.com

وقتی میام اینجا دیگه دوست ندارم برم
خیلی ذهنیت بازی داری در شعر

امیر یزدانی پنج‌شنبه 8 مهر 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://yazdaniamir.blogfa.com

با سلام سارای عزیز
با توهم به روز شدم و منتظر حضور سبزتون و نقد و نظر ارزشمند شما
شاد باشید به مهر

شاید باران ببارد . . . پنج‌شنبه 8 مهر 1389 ساعت 06:27 ب.ظ http://barinamira.blogfa.com

سلام بر سارای عزیز

جدا از گم شدنت با چشمان باز در زمستان

از همه شعر هایت آرامشی شگرف هدیه گرفتم ..

ممنونم از دعوتت ...

رسول جمعه 9 مهر 1389 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.didar68.blogfa.com

سلام سارای عزیز
لذت بردم و به وئبلاگم اضافه نمودم ... برام سری بزن

کامران جمعه 9 مهر 1389 ساعت 11:44 ب.ظ http://loco.blogfa.com

حسرت دستهات مانده
به چشمهام
به خواب هام
به کش و قوسهای تنم
در حسرت دستهات پرپر می‌زنم
###
باور کن همین بند اول شعرت خودش کامل کامله.به نظر حقیر ادامه از ارزش بند اول کاسته

رسول شنبه 10 مهر 1389 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.didar68.blogfa.com

سلام سارای عزیز
شعرت را خواندم و پست مدرن را بیشتر درک نمودم ...
جنابعالی را با افتخار لینک نمودم و برام سری بزن
از کنار رودارس مریزاد میگم

صدیقه حسینی شنبه 10 مهر 1389 ساعت 02:47 ب.ظ http://tirbaraan.blogfa.com

باید به خودم برگردم
و به شعر
که تمام دلخوشی ام است....



با یک سپید به روزم و منتظر حضورتون!
با احترام:
صدیقه حسینی.تیر/باران

سایه یکشنبه 11 مهر 1389 ساعت 04:20 ب.ظ http://gom-shodeam.persianblog.ir

به روزم و منتظر نقدتون...

داریوش حامدی دوشنبه 12 مهر 1389 ساعت 07:17 ب.ظ http://www.ddrp.blogfa.com

کجای زمستان جا گذاشتی مرا
که هر چه پارو می کشم
سقف خانه ام را پیدا نمی کنم

سلام خدمت شما بزرگوار واقعا عالی بود
بروزم با بچه های ما می فهمند
منتظر رانش قلم

در پناه حق

یک دل شکسته سه‌شنبه 13 مهر 1389 ساعت 04:51 ب.ظ http://www.deli-gerefte.blogfa.com

سلام
امیدی زیبا در تو میبینم نمیدانم شاید هم اینطور نباشد سارا ....
اما خوب مینویسی

زهرا پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 04:33 ب.ظ http://tiristan.blogfa.com

سلام عزیزم.

زیبا بود مثل همیشه

آپم

آمدنت را چشم انتظارم...

محمدعلی حسنلو پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 10:34 ب.ظ http://poem-m.blogfa.com

سلام سارا .
دعوتی به خواندن شعر اخیرم

مهسا زهیری جمعه 16 مهر 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://wildmaneater.blogfa.com

ممنون

فرهنگخانه شنبه 17 مهر 1389 ساعت 04:24 ب.ظ http://www.farhangkhane.ir

سلام

تازه ترین اخبار و رویدادهای هنری و ادبی ایران و جهان را هر روز در سایت فرهنگخانه بخوانید .
17 مهر و اخبار و گزارش هایی در باره : ماریو وارگاس یوسا ، آیدین آغداشلو ،کیومرث منشی زاده،عبدالله کوثری ،شراگیم یوشیج ،گروس عبدالملکیان ،ماریا ویکتوریا آتینسیا و ...

صبا یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 10:09 ق.ظ http://teflakdeleman.blogfa.com/

==============================

ما آن دو خطیم آری موازیان ِ به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یک دگر نرسیدن بود
سلام
به روزم و منتظر
بی شک نظرات سازنده ی شما مشوق بهتر شدن من خواهد بود[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد