تقدیم به آن دویی که "دوست " میخواندمشان :
خاک سیاه اینجا ریشه ام را خشکاند
خورشید بی رحمش برگ هایم را سوزاند
ومردمانش شاخه هایم را به غارت بردند...
حال چیزی نمانده
از آن درختی که میگفتی سایه میبخشید ، بی منت !
پوسیدم
کنده ای بی رمقم
که حتی تبر ها شوق وصالم ندارند!
در این بهار اگر یافتی مرا
شاخکی از خود جدا کن
و پیوند بزن مرا به هستی بی پایان خود .
نهالی دوباره بکار مرا
من زنده میمانم !
برمیگردی
بر میگردم
و همانجا که زندگی را گم کردیم
دستهایمان گره میخورد ، دوباره...
من به معجزه ی بهار ایمان دارم !
پ ن: (باربط)
{خاک خشک اینجا وطنم نیست ، به باران برمیگردم ، به کوه ، به آنجا که احساسم آنجاست ...
{کل شی ء یرجع الی اصله ی ...
چون وبلاگتون در لیست وبلاگ دوستان بلاگفاییم نیست و نمی تونم اضافه ش کنم این که فراموش می کنم سر بزنم . ببخشید !
شما هم چند وقته کم پیدایید ... :-)
ما زنده ایم هنوز !
و همانجا که زندگی را گم کردیم
دستهایمان گره میخورد ، دوباره...
سلام شاعرواژه ها!
ممنون ازدعوتت
باشماموافقم
مانیزبه معجزه بهارایمان داریم
دراین دنیایی که
جزخاک سیاه وخورشیدسوزان ومردمان غارتگر
بیش ازاین انتظار نداریم
که خشکمان می کنندومی سوزانند مارا تا اجاق تاراجشان همیشه روشن بماند...
زنده بمانی وسایه دار!
برگرد !!!!!!!!!
وطن هر کس در همانجاست که دلش خوش است
خودت در همین صفحه ها نوشته بودی که این خاک (سیاه) را دوست داری و عاشق کویر و ستاره های آنی ...
حالا چرا ؟؟...
دلخوشی !!!
چه ساده ای تو ...
چه دل خوشی !
دلخوش های من آنجاست که "انسانی" را دوست بدارم که به معنای واقعی "انسان " باشد و دوستم بدارد در حد یک "انسان"
همین .
سلام دوست عزیز وب جالبی داری اگه با تبادل لینک موافقی منو به عنوان بزرگترین مرجع عکس لینک کن وخبر بده تا من هم همین کار کنم موفق باشی
سارا جون
قشنگ بود عزیزم
منم به روزم
سلام
با این سروده ها نشان دادین که آرامش اید وآرامش دهنده..
برای هم پیوندی آماده ام و معرفی و شناخت بیش تر...
با مهرو احترام و بهترین آرزوها
سلام
ممنون از دعوت نامتون
نظرم رو بعد از اینکه فکر کردم میگم
العان فقط خواستم بگم که اومدم و دیدم مطلبتون رو کپی میکنم و میخونم هرچند که چندین بار خوندم
ولی باید بیشتر دقت کنم
یا علی مدد
به روزم
خیلی زیبا بود
حال چیزی نمانده
از آن درختی که میگفتی سایه میبخشید ، بی منت...
نه نمیشه چیزی ازش جدا کرد همش قشنگ و زیباست
ای پروردگار عزیز مارا به وطنمان برگردان
.......................................................
ببار ای بارون ببار ...
حال چیزی نمانده
از آن درختی که میگفتی سایه میبخشید ، بی منت !
سلام غریبه!
عالی بود...
احساس غریبت رو شاید که فهمیدم!
بازم بیا...
زنده مانده اند
که زنده بمانیم
زنده می شوند هرسال
که زنده بمانیم هرسال...
اما چسان؟!
تبریک گویان؟!
یاتسلیت گویان؟!
دوستان عیدتان مبارک
عیدمبارکی پیش روست به فال نیک بگیریمش وبه زندگیمان رنگ شادی بزنیم
عجائب سوره کوثر / یه فایل کم حجم برا دانلود / تشریف بیارید
سلام
ممنونم از لطف و حسن نظرتون.اگه لطف کنید سابقه ادبی -سن-تحصیلات و...بفرمایید بهتر میشه درباره شعراتون نظر داد.
صوصی لطف کنید.راستی کجایی هستین و نام خانوادگی هم یادتون نره...
با احترام تمام
بی تعارف ...
شماره شناسنامه یادتون رفت !!
شما را به گریستن دعوت می کنم
زیبا بود دوست گرامی موفق باشید
سلام
برای برگشت هیچوقت دیر نیست
اومدی نظر یادت نره منتظرم
عادت چیز بدیست یا خوب نمیدانم
فقط ...
فقط گاهی که به روز کردنت دیر میشود صفحه وبلاگت را روزی چند بار ریلود میکنم .......
_____
اینجا آمدنها بی خود نیست
پیوندی هست میان من و این نوشته ها که هنوز کشفش نکردم !
عادت قصه نا تمام همه مردم است !
تو هم مثل همه ی آدم ههای دور وبرم که به چشم "عادت" نگاهم میکنند عادت میکنی که از روی "عادت " اینجا را بخوانی !!
ولی به هر حال لطف میکنی . اما نوشته های اینجا هر چند که از داغ دل است ولی آنچنان دهن سوز نیست برای روزی چند بار ریلود کردن !!!!
ودر جواب حرف دومت : شاید روزی در یکی از همین نوشته ها درد مشترک همدیگر را کشف کردیم!
و در آخر اینکه تصمیم گرفته بودم دیگر برایت پاسخ نگذارم .(نوعی تبعیض شده است!!!)
ولی انگار نمیشود...
تنها کسی هستی که بی نام و نشان پای ثابت اینجاست و جز اینکه همینجا برایت پاسخ بگذارم جایی برای جواب دادن به محبتت نیست ....
خوش باشی و در پناه یار ...
پوسیدم
کنده ای بی رمقم
که حتی تبر ها شوق وصالم ندارند!
.........
ومن هم
حتی تبرها شوق وصالم ندارند.
چه بی رمق شده اند تیشه ها
که اینگونه کنده ها می مانند....
" این چه چشمانی است که تو داری "
تشریف بیارید
.
.
.
حیدریم
آیا می خواهیدبا تئوری های ابتدایی ژانر شعر_واژه آشناشوید پست این بارمن به این شماره اختصاص دارد.منتظرنقدهای دانشورانه ی شما هستم.
Oryanism.blogfa.com