اولین قطره که بارید
دانستم شعری در راه است ...!
هنوز ولی نمیدانم
تو نوشته هایم را شعر میکنی
یا نوشته هایم تورا مثل یک شعر
بی صدا به دنیا می آورند ؟
نمی دانم
من رنج ها را شعر میکنم
یا رنج ها مرا شاعر ؟
به هر حال هر چه که هست
دلم نمیگیرد از این فراق های پیاپی !
تو نمی گریی از این تولد
پس من هم نمیخندم
چرا که من ،
درد زاده شدنت را می چشم
آن زمان که از دهانم متولد میشوی !
آری
من
مادر هزاران شعری هستم
که هر کدامشان
وقت میلاد
هزاران غم بی وزن
غم سپید
غم بی قافیه
روی خطوط دفتر زائیدند!
پ ن: (بی ربط!!)
{هستند کسانی که هنوز فرق میان "لطف" و "وظیفه" را نمیدانند !
{ این بار هم بی آنکه پیدایش کنم ....
این بار بیشتر از اینکه برای شعرت حرفی بزنم
برای بی ربط نوشته هایت حرفی دارم !!
خدایا چه زجر آورند کسانی که الطاف دیگران در حق خود را وظیفه ی آن شخص میدانند !!
و زجر آورتر اینکه با همه این ها تو هنوز هم لطف میکنی !
و دوم : کیست این کسی که هنوز پیدایش نکردی ؟؟؟
اول اینکه : ....
و دوم اینکه : همان کسی که گمش کردم !!!
گریه کردم گریه هم اینبار آرامم نکرد
هرچه کردم... هرچه... آه! انگار آرامم نکرد
روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد
بی تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
درد دل با سایه و دیوار آرامم نکرد
خواستم دیگر فراموشت کنم، اما نشد
خواستم، اما نشد، این کار آرامم نکرد
سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس
دستمال تببر نمدار آرامم نکرد
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
نجمه زارع
قشنگ بود ساراجون
مرسی
نمی دانم
من رنج ها را شعر میکنم
یا رنج ها مرا شاعر ؟
زیبا بود
واقعا زیبا ...
اما تو هر چه که هستی
عاشقی
نه
شاعری
نه شاعری عاشقی
آری شاعری عاشق که شور شعر را با هنر به کاغذ میبخشد...!
تقدیم به تو که زیبا مینویسی
سلام
بابت دیرآمدنم معذرت
هربارکه مهمان شمامی شوم سرشارازحس شاعری می شوم
احسنت وهزارآفرین به حس شاعریتان ای شاعرواژ هها
((((من
مادر هزاران شعری هستم
که هر کدامشان
وقت میلاد
هزاران غم بی وزن
غم سپید
غم بی قافیه
روی خطوط دفتر زائیدند!)))))
لحظه هایت میلادوتولدت سپید!!!
سلام
تو نمی گریی از این تولد
پس من هم نمیخندم
....................................................
خوشحال میشم تشریف بیارید
به انتقام رقیه شه از سفر برسد
فغان ز آل امیه به صد شرر برسد
به آسمان شب من رخ قمر برسد
شرر به خرمن ایمان بی ثمر برسد
به جسم آن دو منافق ز نو شرر برسد
به سقف نحس سقیفه اگر خبر برسد
که تیغ حیدر صفدر بدین پسر برسد
به نخل خشک مدینه چو برگ تر برسد
اگر سحر برسد وای اگر سحر برسد ...
سلام شاعرواژه ها
زیرپای آینه به روزشد
حضورمنورشمااین محفل شاعرانه رامنورترخواهدکرد
تشریف بفرمائید
جاداردازهمه دوستانی که آمدند مهمان جشن شعرزیرپای آینه شدند برایم نظردادندونقدکردندویاآمدندوخواندندورفتندتشکرکنم که حضور گرم شما باعث روشنی زیرپای آینه شده وخواهدشد بار دیگر زیرپای آینه رامنورسازیدوبگذاریداین محفل همچنان پررونق بماندمتشکرم.
بر دل یاقوت با خط طلا بنوشته اند
شیعیان حاجی شدند چون دور حیدر گشته اند
هر که با حیدر نباشد مطمئنا کافر است
اهل سنت دور کعبه از ازل ول گشته اند
سلام
ممنون ازحضورگرمت متشکرم
درضمن شعردومم روازشعر<سی ماه>توالهام گرفتم
جسارتی اگه شده ببخش
"مدرسه"
درآن سالهای دلربائی ودلدادگی ودلبستگی...
تنهادرسی که خوب خوب بلد بودم
«سکوت»بود!
سکوتم بیست بود!
سکوت کردم وافتادم ازدرس "صفرشدم"
سکوت کردم وردشدم ازعشق "دیوانه شدم"
سکوت کردم ومحکوم شدم به بودن
زندانی شدم در ماندن.
دراین سالهای دل کندن ودل بریدن ودلتنگی...
فوق تخصص"فریاد"رامی گذرانم
تادرکوچه های هیچ کس وهیچ چیزفریادشوم!
ازدست سکوت آن سالهادادنمی شوم
بیداد می شوم!!
نمی دانم متغییر منم یا "فریاد" ؟
ثابت منم یا "سکوت" ؟
رفیق نیا
آیا همونقدر که برای سال جدید آماده هستیم
برای مرگ که هر لحظه امکان داره مارو از تمام خوشی هامون جداکنه هم
آماده هستیم
...................................................
و ان الموت حق ... تشریف بیارید
سلام علیکم .
خوبید ؟ احوال شما ؟
شعر قشنگی است . شخصا به خصوص از این قسمت خیلی لذت بردم :
نوشته هایم تورا مثل یک شعر
بی صدا به دنیا می آورند
هر کس که بجز علی امامش باشد
باطل همه صوم و صلاتش باشد
هر کس که نمک خورد و نمکدان بشکست
نان و نمک علی حرامش باشد
و کاش من هم شاعری بودم
که دلتنگی اش را
می توانست روی کیبوردش خالی کند
اما همین قدر که قلمی می آید و می رود
و همین قدر که عاشقم
گمان کنم برای هفت پشت یک عمرم کافی باشد.
خواستم بگویم اگر عشقی نبود یا نفرتی
شاید هرگز شعری هم زائیده نمی شد.
قلمت همیشه سبز و قدمهایت پایدار.
سلام دوست من . شعر را خواندم و لذت بدم .
حرف خاصی برای گفتن ندارم فعلا .
با دست تو زمان ستم وفتنه سر آمد
خصم علی و فاطمه از پا به در آمد
با دست تو طاغوت به قعر سقر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
(( شادی روح حضرت ابولولو صلوات))
سلام.
اشکالی نداره.در خدمتیم.
پاسخ پس از حدود 9 ماه ...
به هر حال قدم رنجه فرمودید ...
تشکر .
می دانستی مادران شعر را با ناف کودکانشان خفه میکنند؟
و من مادری هستم که کودکانم مرا قبل از به دنیا آوردن سقط میکنند...
بالای دست علی دستی نیست
توکه زیر دستی بگو یا علی
.....................................................
والجنته حق ... تشریف بیارید
سلام
اشاره ها
تاثیر چشمانش بر دست هایم
که ناخود آگاه روی کاغذ می روند...
خوشحال میشم به من سر بزنین...
سلام علیکم .
این پستو قبلا خوندم !
دو عبارت اولو که دیدم یادم افتاد چند روز پیش خوندم . اما نمی دونم چرا چیزی ننوشته ام براتون .
هواخواه پر و پا قرص سکوت شده ام .
سلام خواندم زیبا بود به امید دیدار ...بهار بر شما مبارک